چه در دل من چه در سر تو / من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من به گریه نشستم برابر تو
به خاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم!؟
با تو شوری در جان بی تو جانی ویران / وز این زخم پنهان میمیرم
نه بی تو سکوت نه بی تو سخن به یاد تو بودن / غم تو رسیده به جانو دمیده به تن
غم تو رسیده به جانم بگو چه کنم؟؟؟
کی مهربونیتو گرفت از منه غرق توی درد ؟ کی دستای عزیزتو تبر برای ساقه کرد
کینه رو کی یاد تو داد توام شدی مثل همه ؟ از تن گرم عاشقت کی ساخته یک مجسمه ؟
نمیشه باورم تویی نه این که چشمای تو نیست !
تو طاقتت نبود منو ببینی با چشمای خیس / قد تموم درد من تو داشتی کهنه مرحمی
دیروز بودی مرگ غم و امروز تولد غمی / از لب غصه ساز تو مونده صدای دشمنی
سخته که باورم بشه تو همون عاشق منی !
احساس خوبيه وقتي يه نفر دلتنگت ميشه !.... احساس بهتريه وقتي يه نفر عاشقت ميشه !... اما بهترين احساس اينه كه بدوني يه نفر هيچوقت فراموشت نميكنه
بر سر در قلبم نوشتم ورود عشق ممنوع. عشق وارد شد و گفت من بي سوادم !
ميگن لبخند ربطي به مرگ نداره ولي تو بخند تا من برات بميرم
جرج آلن : اگر كسي را دوست داري ، به او بگو . زيرا قلبها معمولا با كلماتي كه ناگفته مي مانند مي شكنند
وقتي دلم برات تنگ ميشه ميرم پشت ابرا زار زار گريه ميكنم . پس يادت باشه هر وقت بارونو ديدي بدون كه دلم برات تنگ شده
آدم ها شوخي شوخي به گنجشكها سنگ مي زنند...... و گنجشكها جدي جدي مي ميرند ... آدمها شوخي شوخي زخم مي زنند...... و قلبها جدي جدي مي شكنند..... و تو شوخي شوخي لبخند ميزني.... و من جدي جدي عاشق ميشم
بهش گفتم دوسش دارم بهش گفتم همیشه توی رویاهام باهام بوده!
گفت منم برای خودم رویایی داشتم!
حرفی نداشتم بزنم اخه دوسش داشتم اونو با رویاهاش راحت گذاشتم...
دیشب تا صبح بیدار بودم اخه دوسش داشتم فکر کردم یه نفر باید از عشق گذشتگی کنه به خاطرش از عشقش گذشتم.
خدایا((...و تو خوب میدانی سخاوت مند تر از ان هستم که دلداده ام را باز ستانم ...و من میترسم از روزی که نیمه های شب صدای هق هق فرو خورد ه اش را از پشت پنجره ی اتاقم بشنوم...))
اخر بهش گفتم دوسش دارم...
اما سپردم دست خدا و رویاهاش ...و زیر لب اروم برای خودم زمزمه کردم ...
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه و فکر خطر باش.
دکتر علی شریعتی :
برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن!
پس تا میتونی خر باش تا خوش باشی.....